کد مطلب:106732 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

حکمت 030











[صفحه 429]

دعائم: ستونهای خانه شعبه: شاخه تبصر: بینش، آگاهی تاویل: تفسیر، بیان كردن زهره: روشنایی شنئان: كینه، دشمنی (ایمان بر چهار پایه استوار است: بردباری، باور داشتن، دادگری و جهاد. اما بردباری چهارگونه است: دلبستگی، ترس، پارسایی و انتظار، بنابراین هر كس دلبسته و علاقمند به بهشت باشد خواهشهای نفسانی را فراموش می كند و از آنها چشم می پوشد، و هر كس از آتش دوزخ بیمناك باشد، از آنچه حرام و ناروا است می پرهیزد، و هر كس در دنیا پارسا است غمهای دنیا را سبك می شمارد، و هر كس انتظار مرگ را دارد، به كارهای نیك می شتابد. اما یقین نیز، چهار قسم است: بینا بودن در عین زیركی، توجه و رسیدن به حقیقت، پندگیری از راه عبرت و روش پیشینیان، پس هر كه در عین زیركی بینا بود، سخنان دلاویز برای او روشن باشد، و هر كه سخن حكمت آمیز بر او روشن باشد، با عبرت گیری از دیگران آشنا می شود، و هر كس با عبرت گرفتن آشنا شد، گویا با پیشینیان زندگی می كرده است و با آنها بوده است. اما عدل و داد نیز چهار نوع است: توجه عمیق، رسیدن به حقیقت دانش، داوری صحیح و بردباری ثابت، به این ترتیب، هر كس دریافت و دقت كرد، به حقیقت دانش رسید و هر كه به ح

قیقت دانش رسید، از روی اساس و اصول، داوری صحیح كرد، و آن كه بردبار بود، در كارها كوتاهی نمی ورزد و در میان مردم به خوشنامی زندگی می كند. اما جهاد نیز بر چهار گونه است: امر به معروف، نهی از منكر، راستگویی در همه جا، و دشمنی با تبهكاران، بنابراین هر كس امر به معروف كند، پشت مومنان را محكم و آنها را نیرومند ساخته، و هر كه نهی از منكر كند، دماغ مناقان را به خاك مالیده، و آن كه در همه جا راستگو باشد، وظیفه اش را انجام داده، و هر كس با بدكاران دشمنی كند، و برای خدا خشمگین شود، خداوند به خاطر او خشم گیرد، و او را روز قیامت خوشنود گرداند). سیدرضی می گوید: و پس از این عبارت سخنی است كه ما آن را از ترس به درازا كشیدن مطلب، و انحراف از هدف مورد نظر در این كتاب، بیان نكردیم. بدان كه این سخن از زیباترین سخنان دلاویز است، محور سخن بر شرح اصول ایمان و اشاره به فروع آن و پس از آن به نتایج آن فروع است. و چون كفر نقطه ی مقابل ایمان است و شك نیز با ایمان تقابلی از نوع تقابل عدم و ملكه دارد، به اركان و اصول كفر و فروع و شاخه های شك اشاره فرموده است تا ایمان را بدان وسیله واضح و روشن سازد. زیرا هر چیزی به ضد خود بیان می شود اما

ایمان، مقصود امام (ع) ایمان كامل است كه دارای یك اصل و چند كمال است كه به وسیله ی آن كمالات ایمان به تمام و كمال می رسد. بنابراین اصل ایمان، عبارت است از تصدیق و باور داشتن وجود آفریدگار بزرگ، با همه ی صفات كمال و اوصاف جلال و بدانچه كتابهای الهی نازل گشته، و ابلاع گردیده است. و كمالاتی كه ایمان به وسیله ی آنها كامل می گردد، عبارتند از سخنان مطابق با واقع و راست و اخلاق پسندیده و عبادات، بنابراین اصل ایمان و شاخه های تكمیل كننده ی آن، همان كمال نفس آدمی است، زیرا نفس آدمی دارای دو نوع قوه ی علمی و عملی است و كمال آن نیز به كمال این دو بستگی دارد. پس اصل ایمان كمال قوه ی عملی است و متممهای آن، یعنی اخلاق پسندیده و عبادات، كمال قوه ی عملی است. اكنون با توجه به مقدمه ی بالا: چون اصول و پایه های فضایل اخلاقی كه باعث كمال ایمانند چهارتا یعنی حكمت، عفت، شجاعت و عدالت است، امام (ع) بدانها اشاره كرده و كلمه ی (دعائم) را از آن رو كه وجود ایمان كامل- مانند پایه های خانه- بدانها وابسته است، از آنها استعاره آورده است، و از حكمت تعبیر به یقین فرموده است. حكمت دارای دو بخش است. حكمت علمی، كه همان كامل ساختن قوه ی نظری و فك

ری به وسیله ی تصور امور، و تصدیق به حقایق نظری و عملی است به قدری كه در توان آدمی می باشد، و این بخش از حكمت را در صورتی حكمت می گویند كه این كمال با یقین برهانی برای نفس حاصل شده باشد. و حكمت عملی، عبارت از رسیدن نفس به كمال مطلوب است به وسیله ی ملكه ی دانش و آگاهی به فضایل اخلاقی و كیفیت به دست آوردن آنها و همچنین آگاهی به جهات مختلف ناپسندیهای اخلاقی و چگونگی دوری جستن از آنها، و بدیهی است علمی كه به صورت ملكه درآید، همان یقین خواهد بود. امام (ع) از عفت تعبیر به صبر فرموده است، و عفت همان خودداری از حرص در انواع شهوتهای محسوس و اطاعت نكردن از قوه ی شهوت و سركوب ساختن آن و تغییر جهت هوای نفس است، بر طبق اندیشه ی صحیح و حكمتی كه در بالا بدان اشاره شد. و اما جهت این كه امام (ع) از آن، تعبیر به صبر كرده آنست كه عفت یكی از لوازم صبر است، زیرا تعریف صبر، عبارت است از كنترل نفس و سركوب كردن آن از راه اجرا نكردن فرمانش در مورد لذات ناروا. بعضی گفته اند: صبر، عبارت از مواظفت نفس است از این كه، مبادا رنج ناگواری او را سركوب كند در حالی كه عقل تحمل آن رنج را لازم شمرد، و با مبادا علاقه ی به آنچه مورد كشش نفس است آدم

ی را به طرف خود جذب كند و نفس را مغلوب سازد، در صورتی كه اجتناب از آن به حكم عقل ضرورت داشته است، مگر این كه از راه مشروع بدان نائل گردد، و روشن است كه صبر با این تعریف لازمه ی عفت است. و همچنین امام (ع) از شجاعت به جهاد تعبیر كرده به دلیل این كه لازمه ی جهاد داشتن شجاعت است، و این تعبیر از باب اطلاق اسم ملزوم بر لازم است، و شجاعت عبارت است از ملكه ی اقدام لازم بر اموری كه انسان باید خود را بدان وسیله برای تحمل ناگواریها و رنجهایی كه به او متوجه می شود، آماده می سازد. اما عدل عبارت است از ملكه ی برجسته ای كه از سه فضیلت مشهور، ریشه گرفته و همواره با آنهاست و قبلا روشن شد كه هر كدام از این فضایل محدود به دو رذیلت یعنی دو طرف افراط و تفریط و در مقابل خوی ناپسندی است كه ضد و مخالف آن است. اما شاخه های این پایه های اصلی از این قرار است: امام (ع) برای هر پایه از چهار پایه اصلی، چهار شاخه از فضایل را تعیین كرده كه از همان اصول ریشه می گیرند و هم چون فروع و شاخه هایی از آنها جدا می شوند: اما شاخه های صبر كه خود عبارت از ملكه عفت است: 1- علاقه به بهشت و دوست داشتن خیراتی است كه باقی می ماند. 2- ترس، یعنی خوف از آتش

جهنم و آنچه به آتش می انجامد. 3- پارسایی در دنیا، یعنی دل نبستن به كالا و خوشیهای دنیا. 4- انتظار مرگ. این چهار چیز فضیلتهای نشات گرفته از ملكه عفتند، زیرا هر كدام از اینها با عفت همراه است. اما شاخه های یقین عبارتند از: 1- بینش در عین هوشیاری و به كار بستن آن، هوشیاری همان سرعت یورش نفس بر حقایقی است كه از راه حواس بر نفس وارد می شود. 2- توجه به حقیقت و تفسیر آن و كسب حقایق به وسیله ی دلایل و براهین، و استخراج فضیلتهای گوناگون و اخلاق پسندیده از موارد ممكن، مانند سخن مفید و عبرت گرفتن از كارهای عبرت انگیز. 3- پند گرفتن از طریق عبرت، یعنی حصول عبرت از راه پندپذیری و كراهت (از پیامد اعمال زشت). 4- مورد توجه قرار دادن روش پیشینیان، بطوری كه گویا با آنان زندگی می كرده است. و این چهار، فضیلتهایی تحت فضیلت كلی حكمت، مانند شاخه های آنند، و بعضی به منزله ی شاخه های بعضی دیگر می باشند. اما اقسام عدالت: 1- درك عمیق، امام (ع) صفت را به موصوف اضافه كرده و آن را به دلیل اهمیت بیشتر، مقدم داشته است، و در تعریف این فضیلت فرموده است، قوه ی درك معناست كه به وسیله ی لفظ یا نوشتار و یا اشاره و امثال آن، به آن معنی اشاره شده ب

اشد. 2- رسیدن به حقیقت و ژرفای دانش، یعنی دانستن حقیقت و كنه هر چیز. 3- نورانیت حكم، یعنی احكام صادره ی از جانب او، درخشان و روشن باشد، خطا و اشتباه در آن وجود نداشته باشد. 4- ملكه ی شكیبایی، و امام (ع) از آن تعبیر به رسوخ و نفوذ كرده است، زیرا از ویژگیهای ملكه بودن، رسوخ و نفوذ است، شكیبایی عبارت است از اقدام نكردن به داوری مطابق خواست قوه ی خشم، در مورد كسی كه مرتكب جنایت نسبت به او شده است كه ناخوشایندی اش عاید او می گردد. باید توجه داشت كه دو فضیلت بینش دقیق و دانش عمیق داخل در فضیلت حكمتند، و همینطور، فضیل حلم و بردباری وارد در ملكه ی شجاعت است جز این كه به دلیل وجود فضیلت عدالت در هر سه اصل مزبور، در حقیقت تمام آن فضایل و فروعشان، شاخه هایی از عدالتند. توضیح آن كه تمام این فضائل، ملكاتی میان دو طرف افراط و تفریطند، و همین در میانه و وسط دو طرف بودن، معنای عدل است. بنابراین تمام اینها شاخه هایی برای عدل و جزئیاتی زیر پوشش آنند. و اما شاخه های شجاعت كه از آن تعبیر به جهاد شده است: 1- امر به معروف 2- نهی از منكر 3- راستگویی در جاهای ناگوار. البته وجود شجاعت در این سه مورد روشن است. 4- دشمنی با بدكاران، بد

یهی است كه در مواردی لازمه ی دشمنی با آنان، دشمنی برای خدا و طغیان قوه ی غضبیه در راه خدا برای جهاد با آنان است، كه خود مستلزم شجاعت است. و اما به نتایج این فضایل، به خاطر تشویق به داشتن خود این فضایل به شرح زیر اشاره كرده است: نتایج شاخه های عفت و پاكدامنی چهارتا است: 1- نتیجه ی علاقه و اشتیاق به بهشت، عبارت از فراموش كردن شهوات است، و روشن است كه این حالت نتیجه ی اشتیاق به بهشت است. زیرا سالك به جانب قرب خدا، تا وقتیكه بدانچه خداوند به پرهیزگاران وعده فرموده است دلبستگی پیدا نكند، انگیزه ای ندارد تا او را از خواسته های نفسانی حاضر و آماده- با وجود انگیزه های فراوان- باز دارد، بنابراین از خواسته های نفسانی چشم نمی پوشد. 2- نتیجه ی ترس از آتش دوزخ، كه همان پرهیز از محرمات است. 3- نتیجه ی پارسایی، كه عبارت از سبك شمردن ناگواریهاست، زیرا بیشتر ناملایمات بلكه همه ی آنها به دلیل از دست دادن چیزی از امور دنیایی است كه مورد علاقه ی انسان می باشد، بنابراین هر كه از دنیا روی دلش را برگرداند، ناگواریهای دنیا برای او سهل و آسان می گردد. 4- نتیجه ی انتظار مرگ كه شتافتن به سوی كارهای نیك و انجام امور برای مرگ و عالم پس ا

ز مرگ است. اما نتایج یقین، بعضی از اقسام آن نتیجه ی بعضی دیگر است، زیرا فرا رسیدن و فراگرفتن نتایجی برای به كار بستن هوش و اندیشه، شناخت موارد عبرت و عبرت انگیزی از پیشینیان بوده و استدلال كردن از روی اینها به وجود آفریدگار دانا ثمره ای است برای روشن شدن جنبه های مختلف حكمت و كیفیت پند و عبرت گرفتن. اما نتایج عدالت نیز بعضی نتیجه بعضی اقسام دیگر آن است، توضیح آن كه، درك عمیق و رسیدن به حقیقت دانش، مستلزم آگاهی از ژرفا و حقیقت دانش است، و آگاهی از حقیقت دانش مستلزم آگاهی بر راه و روش گوناگون داوری به عدل و اجرای آنها میان مردم از روی قضاوت درست است. اما نتیجه ی بردباری، نیفتادن شخص بردبار در سمت كمبود و كاستی از این فضیلت یعنی صفت ناپسند ترس بوده، و در بین مردم، با فضیلت پسندیده ی بردباری زندگی كردن است. اما نتایج جهاد: 1- نتیجه ی امر به معروف، محكم كردن پشت مومنان و كمك به آنها در راه انجام این فضیلت است. 2- نتیجه نهی از منكر، دماغ منافقان را به خاك مالیدن و خوار ساختن آنهاست از طریق ممانعت و جلوگیری از انجام كارهای ناپسند و تظاهر برخلاف شرع و قانون. 3- نتیجه ی راستگویی در موارد ناگوار، همان انجام دستور واجب

الهی در دفع دشمنان خدا، و دفاع از حریم الهی است. 4- نتیجه ی دشمنی با بدكاران و خشم برای خدا عبارت از خشم خداست به آن كسانی كه او خشم گرفته و خوشنود سازی وی در روز رستاخیز و در بهشت برین.

[صفحه 430]

تعمق: انحراف در معنای سخن اعضل: سخت شد تماری: سخن ناروا گفتن به دیگری هول: ترس دیدن: عادت سنابك، جمع سنبك: زیر سم اسب و باز امام (ع) فرمود: كفر بر چهار پایه استوار است: كنجكاوی، ستیزه جویی، روگرداندن از حق، و دشمنی با حق، بنابراین كسی كه كنجكاو (وسواسی) باشد، در راه راست قدم ننهاده، و كسی كه از روی نادانی ستیزه جویی كند، نابینایی وی نسبت به حق همیشگی باشد، و كسی كه پشت به حق كند، خوبی نزد او بد، و بدی پیش او خوب جلوه كند، و به مستی گمراهی مبتلا شود. و كسی كه با حق دشمنی نماید، راههای حق بر او دشوار و كار بر او سخت شود و راه نجات بر او تنگ گردد. و شك نیز چهار گونه است: گفتگوی ناروا، ترسویی، سرگردانی و دودلی و بی تفاوتی: پس كسی كه به گفتگوی نابجا عادت كند هیچگاه شب تارش به روز روشن نرسد، و آن كه از پیشامد بترسد، عقبگرد می كند، و كسی كه دو دل و سرگردان است، زیر سم شیاطین پایمال می گردد، و كسی كه در برابر هلاكت دنیا و آخرت تسلیم و بی تفاوت باشد، هم در دنیا و هم در آخرت هلاك می شود. اما تعریف كفر، عبارت است از انكار آفریدگار و با یكی از پیامبران خدا، و یا یكی از ضروریاتی كه پیامبران آورده اند.

كفر، اصولی دارد كه ما قبلا گفتیم، و كمالات و متممهایی نیز دارد كه عبارتند از چهار صفت ناپسندی كه امام (ع) آنها را پایه های كفر شمرده است و آنها صفات ناپسند و رذائلی در مقابل اصول چهارگانه ی فضیلتهای اخلاقی به شرح زیر است: 1- كنجكاوی، یعنی زیاده روی در جستجوی حق، و انحراف از حق به دلیل نادانی و رفتن به سمت افراط كه همان صفت ناپسند ستمكاری در برابر فضیلت دادگری است، و چنین كسی به تصور جستجوی حق به جهل و نادانی خود متكی است. امام (ع) از این صفت ناپسند با بیان پیامد آن كه عبارت از بازنگشتن به جانب حق است- به دلیل ملكه شدن این خوی ناپسند- بر حذر داشته است. 2- ستیزه جویی كه عبارت از صفت ناپسند افراط و انحراف از فضیلت دانش است كه انسان، نام او را جربزه می گذارد در صورتی كه گرفتار جهل مركب است، از این رو، امام (ع)، به خاطر پیامد آن كه عبارت از نابینایی و ناآگاهی مداوم نسبت به حق است- آنگاه كه فزونی گیرد و به صورت ملكه درآید- از این صفت ناپسند برحذر داشته است. 3- روگردانی از حق، گویی همان صفت ناپسند انحراف از فضیل عفت می باشد، یعنی انحراف از حد وسط آن به سمت خوی ناپسند تبهكاری، از روی نادانی از این رو كسی كه بدین صفت

آلوده است همواره، خوب را بد، و بد را خوب می شمرد، و مست گمراهی است. امام (ع) كلمه ی سكر را استعاره از غفلت و نادانی آورده است از آن رو كه افراد گرفتار به هر دوی اینها برخورد نادرست دارند، هیچ چیزی را به جای خود به كار نمی برند. و ممكن است اشاره به خوی ناپسند كاستی از فضیلت حكمت به نام كودنی و بی خبری داشته باشد. 4- دشمنی با حق كه خود صفت پست زیاده روی و انحراف از فضیلت شجاعت است با نام بی باكی و یا آنچه لازمه ی بی باكی است. و لازمه ی داشتن این صفت، دشواری راهها و با همه ی سختی از عهده ی كارها برآمده است، زیرا اساس سهولت كارها و گشایش و سادگی آغاز و انجام امور، رفتار خوش با مردم، و چشم پوشی از خطای مردم، و بردباری و تحمل ناگواریها می باشد. اما شك عبارت از دو دلی در باور داشتن یكی از دو طرفی است كه نقیض یكدیگر و مقابل همند، و این صفت چنان كه قبلا گفته شد در برابر یقین است. امام (ع) برای این صفت چهار شاخه نام برده است: 1- گفتگوی ناروا، بدیهی است كه اساس سخن ناروا، شك و دو دلی است: و امام (ع) هر كه را كه این صفت را ملكه و عادت خود قرار دهد با این بیان برحذر داشته است كه شبش را به روز نرساند، كنایه از روشن نشدن ح

ق از تاریكی شب تیره ی شك و نادانی است. 2- ترس و دلهره، زیرا شك در امور باعث ناآگاهی از مصلحت و فساد آنها می گردد، و این خود باعث دلهره و ترس از اقدام به آن امور می شود. و نتیجه اش سرافكندگی و عقبگرد است. 3- دو دلی در همان شك و تردید، یعنی تحول از حالتی به حالتی و از شك به حالت شك دیگر، بدون اطمینان به چیزی، و این خود نوعی از ابتلای به شك و دو دلی در كارهاست. امام (ع) با بیان پیامد این صفت كه به صورت كنایه فرموده زیر سمهای شیاطین قرار می گیرد، از آن برحذر داشته است، زیرا چنین كسی كه در زمین قلبش تخم وهم و خیال پاشیده و قدرت عقل را كه می تواند تصمیم گیری كند از خود سلب كرده است. 4- تسلیم شدن و بی تفاوت بودن در برابر نابودی دنیا و آخرت، كه از پیامدهای شك است، زیرا شخص دو دل در كارهای دنیا و آخرت خود مبتلا به دو دلی است و هیچ كاری را انجام نمی دهد، و به فكر وسایل كار نیست به همین جهت در برابر پیشامدها تسلیم و بی تفاوت است و این كه به دلیل بی تقاوتی در دنیا و آخرت نتیجه ی چنین حالتی هلاكت و نابودی است روشن و واضح است. توفیق از آن خداست.


صفحه 429، 430.